گوشیم زنگ میخوره. شماره غریبه ست. با خودم فکر میکنم ارباب رجوعه و جواب میدم. یه آقاست. بعد سلام میگه من برادر بزرگ محمد آقام. مثل خنگا فکر میکنم که کدوم محمد؟ محمد من که برادر نداره! طرف ادامه میده که فرمانده شون هستم، سرهنگ فلانی. تازه دوزاریم جا میفته. احوال پرسی میکنم و ایشون میگه خواهر آخه شما چرا اینقد نگران محمدآقایین؟ نگران نباشید این سربازا همه شون مثل بچه های خودمن. باز فکر میکنم که این از کجا فهمیده من نگرانم؟ مشکوک می پرسم اتفاقی افتاده جناب؟
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت