یه روز بامزه ی دیگه ست. امروز اومدم که کلی کار کنم! دخی میگه مامان نمیشه زود بیایی؟ میگم مامان جان من این چند وقته که درگیر کارای محمد بودیم یه جورایی خیلی کم اداره بودم. دیگه بیا منصف باشیم الان که دلیلی نداره باید مرتب برم اداره دیگه میگه نه مامان به آقای فلانی بگو بذار یه روزم پیش دخترم بمونم! نرو اداره مامان تو میری اداره من خیلی تنها میشم همسری نگاش میکنه که پس من اینجا چی ام شیطون؟ میگه عه بابا خب مامان که میره اداره تو هم تنها میشی دیگه.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت